این جریان ظاهراً برائی که –به حق- سنگ محبت و ولایت اهلبیت (ع) را به سینه میزنند و بعد –به باطل- نتیجه میگیرند که «وحدت بین شیعه و سنی معنا ندارد» را درک نمیکنم! بله؛ لعنت خدا بر کسیکه فضائل بیکران امیرالمؤمنین(ع) را در گفتار یا رفتار کتمان کند. اما سالهاست دربرخورد با چنین تفکری، فقط چند سؤال پرسیده ام که هیچوقت جوابی نگرفته ام:
- واقعاً چرا امیرالمؤمنین (ع) بیست و پنج سال «خار در چشم و استخوان در گلو» سکوت کردند؟
- آیا کمتر از ما بر فضائل خویش آگاه بودند؟!
- یا کمتر از ما بر اهمیت منصب خویش (جانشینیِ رسولالله ص) برای حفظ دین آگاهی داشتند؟!!
- یا اینکه –نعوذبالله- کمتر از ما دردِ دین داشتند؟!
- یا اینکه -نعوذبالله- از دَبدَبه و کَبکَبۀ اصحاب سقیفه ترسیده بودند که سکوت کردند؟!!
- یا چی؟!!
واقعاً چه چیزی باعث شد که بیست و پنج سال نه تنها سکوت کنند، بلکه در نمازهایشان شرکت کنند و پای منبرها و سخنرانیهایشان بنشینند و بارها در امر قضاوت و حکومت به آنها کمک کنند و بالاتر از همه، به خلیفۀ دوم در جریان جنگ با پادشاهی ایران مشورتی بدهند که باعث شود جان خلیفه حفظ گردد؟؟!! چرا مولای عالَمیان باید آنقدر به خلیفۀ دوم کمک کرده و مشاوره دهند که او زبان به اقرار باز کند که «اگر علی نبود، هرآینه عُمر هلاک شده بود!…» چرا به او کمک میکرد و رهایش نکرد تا آبرویش برود و هلاک شود؟!
راستی جریان بیعت امیرالمؤمنین با خلیفۀ اول به کجا ختم شد؟! طبق شهادت موثق تاریخ، شش ماه بعد از رحلتِ شهادتگونۀ پیامبر(ص) و جریان سقیفه و هجوم به بیت و… حضرت خودشان به مسجد رفتند و در اَنظار عمومی با او بیعت کردند!… (أنساب الاشراف بلاذری / 1/587)
- چرا؟!
- آیا نعوذبالله «از خونِ بضعةالنبیّ گذشتند؟؟!!»
به خدا قسم فهمیدنِ شرایط سیاسی ِ امروز اصلاً سخت نیست! اصلاً سخت نیست بفهمیم که چگونه دندان تیز کرده اند تا شیعه و سنی را به جان هم بیندازند و اسلام را از درون نابود کنند. با اندک تأملی روشن می شود که چنین تفکر ضدّوحدتی، در تضادّ صریح با سیرۀ رفتاریِ 25 سالۀ امیرالمؤمنین(ع) است. هرکس از هر تریبونی چنین تفکری را رواج دهد، “در این موضوع” در جهت مخالف سیرۀ اهلبیت حرکت کرده است. هرکس؛ حتی اگر مرجع تقلیدِ بزرگی باشد که روی چشم ما جا دارد و به توفیق دستبوسی اش افتخار میکنیم.
#ملااحمدی
بازنشر با ارجاع به کانال مکتوبات بلامانع است. @maktubat