سید صادق حسینی شیرازی، مشهور به سید صادق شیرازی عنوان یکی از آقازادگان حوزه ی کربلا می باشد که در ۲۰ ذیالحجه ۱۳۶۰ قمری (۱۸ دیماه۱۳۲۰ هجری شمسی) در عراق به دنیا آمد و به سبب شان و رسومات خانوادگی، در سن ۱۰ سالگی بدون داشتن بهره ی کافی از معالم دینی، ملبس به لباس روحانیت گردید و پس از وفات پدر مجتهد خود آیت الله سید مهدی حسینی شیرازی در ۲۸ شعبان ۱۳۸۰ هجری قمری (بهمن ماه ۱۳۳۹ هجری شمسی)، به سرعت خود را مجتهد خوانده و به همراه دیگر اعضای بیت پدر، برادر ارشد خود سید محمد را مرجع تقلید نامیدند.
اگر چه بنا بر نظر بسیاری حتی آیت الله سید مهدی شیرازی نیز در عصر خود هیچ گاه به عنوان یک نیروی علمی قوی در حد اجتهاد عامه مطرح نبوده و تنها از اصحاب و حواریین مهم و شناخته شده ی مرحوم حاج آقاحسین قمی به شمار میآمده که شاخصه ی اصلی ایشان تقوا بود؛ یعنی جنبه تقوای ایشان بیش از جنبه عِلمیت و اجتهاد در ایشان برجسته و متذکر می بود که به همراه موضوع نوادگی مرحوم میرزای شیرازی موجب احترام فوق العاده ی ساکنان کربلا به بیت شیرازی و برگزیدن ریاست منطقه ای سید مهدی شیرازی پس از وفات حاج آقاحسین قمی در سال ۱۳۶۶ هجری قمری (۱۳۲۵ هجری شمسی) گردید؛ با این وجود شاید مسامح تا وجاهت سید محمد شیرازی می پذیرفت تا وی به عنوان جوانی متولد ۱۳۴۷ هجری قمری (۱۳۰۵ هجری شمسی)، پس از وفات پدر، در سن حدودا سی سالگی بر مقام اجتهاد دست یافته باشد؛ اما به هیچ عنوان چنین تصوری از برای سه پسر دیگر آیت الله سید مهدی متصور نبود؛ چه آنکه ایشان را پس از پدر بتوان مرجع و جایز التقلید قلمداد نمود.
بر این اساس قطع به یقین سید صادق در زمان فوت پدر در سال ۱۳۳۹ هجری شمسی، نوجوانی تازه بلوغ یافته محسوب می گردید که کسوت لباس روحانیت از برای وی تنها به عنوان پوشش و لباسی بیرونی موضوعیت داشت و لاغیر؛ زیرا لباس و پوشش بیرونی مردان در خاندان شیرازی از قدیم الایام عبا و عمامه بوده و این رسم تا به امروز نیز در میان خاندان ایشان رواج دارد که فرزندان ذکورشان را از ۱۰ سالگی چنین لباسی بر تن می نمایند.
با این همه تفکر و سیره ی موروثیت مرجعیت در بیت شیرازی، موجب گردید تا ایشان سید محمد سی و چند ساله را پس از وفات پدر به عنوان مرجع اعلم به مرجعیت رسانده و سید صادق و سید حسن و سید مجتبی نیز در کنار ایشان، به عنوان مجتهد معرفی و اصحاب استفتاء وی را تشکیل دهند؛ البته در این میان سید حسن شیرازی پس از چندی عازم شامات گردید و به فعالیتهای خود توسعه داد و علاوه بر سوریه در لبنان و مصر نیز به فعالیت پرداخت و در این زمینه با امام موسی صدر نیز روابط حسنهای برقرار نمود؛ روابطی که در نهایت به سبب تفکرات قشری و متعصبانه ی سید حسن پس از چندی به تیرگی انجامید و کار اختلاف وی با امام موسی صدر تا به جایی رسید که امام خمینی، پرداخت سهم امام به طلاب و شاگردان سید حسن شیرازی را حرام اعلام کرد و در مقابل سازمان امنیت رژیم پهلوی (ساواک) نیز برای قدرتگیری سید حسن تلاشهای بسیاری نمود؛ تلاشهایی که شهید چمران در جایی به آن اشاره و رسما اعلام می کند که طرفداران سید حسن با جنگ تبلیغاتی اعصاب ما را ناراحت مینمایند و شهدای ما را مسخره کرده، میگویند شهید نیستند زیرا فتوایی برای قتال از مرجع که لابد همان سید حسن شیرازی است وجود ندارد…
و از دیگر سو نیز سید مجتبی که در دوران پهلوی به ایران آمده بود نیز با پیروزی انقلاب اسلامی، به سرعت به دامان انگلیس رفته، مقیم لندن شد و در آنجا فعالیتهای به اصلاح اسلامی و تبلیغی خود را پیگیری نموده و در این میان تنها سید صادق دوشادوش سید محمد در سال ۱۳۴۹ هجری شمسی به کویت عظیمت نموده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی به قم آمده و کربلاییها را تحت لوای حزب شیرازیها و مرجعیت نوادگان میرزای شیرازی سازماندهی نمودند.
در مجموع باید دانست که اعلام مرجعیت سید محمد شیرازی اگر چه در ابتدا با مخالفتهای شدید و موضع گیری وسیع علمای تراز اول آن دوران از جمله آیت الله سید ابوالقاسم خویی و مرحوم آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی همراه و حتی مورد انکار استاد وی آقای شیخ یوسف حایری قرار گرفت، اما به مرور زمان و به سبب توانمندی ایشان بر ایجاد استحکام سازمانی قوی از کربلاییها، حول خود و متحزب نمودن جمعی از روحانیون که اگر چه وزنه علمی بالایی نداشتند و چندان مشهور و سرشناس نبودند، اما با انتشار اعلامیهای به اعلمیت و جایزالتقلید بودن ایشان گواهی و با تلاش بسیار این اعلامیه را به سرعت در سراسر عراق و همچنین کویت پخش نموده؛ در نهایت همه ی این اقدامات موجب شد تا سید محمد بتواند بر اوضاع مسلط و مرجعیت خود را قوت بخشیده و سازمانی حزبی از کربلاییها را تحت مرجعیت خود، به گونه ای هماهنگ و یکنواخت سامان دهد که با حرکتی برنامه ریزی شده مرجعیت را به عنوان امری وراثتی در بیت شیرازی مبدل و تفکر وراثتی بودن مرجعیت از برای نسل میرزای شیرازی را به عنوان تصوری غیر قابل انکار در ایشان نهادینه سازد.
مرحوم آیتالله خاتم یزدی در خاطرات (لینک) خود درباره چگونگی اعلام مرجعیت و فعالیتهای مرحوم آیتالله سیدمحمد شیرازی و موضعگیریاش درباره انقلاب، امام خمینی(ره) و نظام اسلامی میگویند. این مطالب به نقل از کتاب خاطرات ایشان نقل میگردد:
منبع: خاطرات آیتالله خاتم یزدی، چاپ اول، بهار ۱۳۸۱، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی[چگونگی اعلام مرجعیت آیتالله شیرازی]
آقای سیدمحمد شیرازی چند سال بعد از رحلت پدرش و تقریباً در عنفوان جوانی، ادعای مرجعیت کرد و جمعی از روحانیون نیز که وزنه علمی بالایی نداشتند و چندان مشهور و سرشناس نبودند، با انتشار اعلامیهای به اعلمیت و جایزالتقلید بودن ایشان گواهی دادند و این اعلامیه به سرعت در سراسر عراق و همچنین کویت پخش گردید.
گفتنی است که این عده حدود پانزده نفری چنان در دفاع و طرفداری از آقای شیرازی مصمم و داغ بودند که مرحوم آقای خویی گفته بود اگر من چنین طرفدارانی داشتم دنیا را میگرفتم! … بنده با شناختی که از اوضاع نجف و بیوت علما و بزرگان داشتم میدانستم که اگر آقای شیرازی به همین ترتیب و بدون یک حامی و پشتیبان قوی به کارش ادامه بدهد، دیگران عرصه را بر او به کلی تنگ خواهند کرد و حتی نمیگذارند که ایشان در عراق بماند و به زندگی معمولی خویش بپردازد؛ تا چه رسد به ادعای مرجعیت، حضرت امام را به عنوان مرجع اعلم معرفی نماید تا اولاً از خطراتی که ایشان را تهدید میکند در امان بماند و پانیاً از پشتیبانی و حمایت امام در آینده برخوردار شود. روی این حساب، من دغدغه فکریام را با آقای سیدمنیرالدین شیرازی[۲] که از دوستان بود در ضمن با آقای شیرازی هم دوست و رفیق و همشهری بود، در میان گذاشتم و از ایشان خواستم که در این زمینه با آقای شیرازی گفتوگو کند و به ایشان گوشزد نماید که اگر ایشان خواسته باشد در وضعیت کنونی بر ادعای مرجعیت خود پافشاری کند، افراد صاحب نفوذی هستند که میتوانند اجتهاد وی را نیز زیر سئوال ببرند و انکار کنند و در این صورت در سالیان بعد هم ایشان نمیتواند وارد عرصه مرجعیت شود، به همین جهت بهتر است ایشان فعلاً از دعوای مرجعیت دست بردارد و امام را به عنوان مرجع تقلید معرفی کند. به این ترتیب آقای سیدمنیرالدین به ملاقات آقای شیرازی رفت و در این مورد با ایشان گفتوگو کرد … موقعی که من خدمت ایشان [آقای سیدمنیرالدین] رسیدم گفت: جواب آقای شیرازی این بود که دوستان صلاح ندیدند که من، مردم را به آقای خمینی ارجاع بدهم؛ بنابراین بنده بر سر همان ادعای مرجعیت و الامام المجدد بودن هستم و خداوند ما را از شر اغیار حفظ خواهد کرد. (صص ۱۷۱-۱۶۹)
آغاز حملات علیه آقای شیرازی
همانطور که پیشبینی میشد با رحلت [آیتالله العظمی] آقای حکیم و به عرصه آمدن مراجع جدید، حملاتی علیه آقای شیرازی تدارک دیده شد. [آیتالله العظمی] آقای خویی و [آیتالله العظمی] آقای شاهرودی هر یک به طور جداگانه اعلامیهای علیه ایشان صادر کردند. آقای شاهرودی در اعلامیهاش متذکر شده بود که آقای شیرازی مجتهد نیست و شاهد بر این مدعا، نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشتهای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است. در مرحله بعد حملات، شدت بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای خویی در سئوالی که از ایشان شده بود طوری جواب داده بود که حیثیت ایشان خدشه دار شد … مرحوم آقای خویی در جواب مرقوم کرده بود که کار این سید، شبهناک است و دادن وجوهات به وی جایز نیست.(صص۱۷۳)
سکوت حضرت امام در قبال اعمال و رفتار آقای شیرازی
با این که در بدو ورود امام به عراق و به ویژه شهر کربلا آقای شیرازی استقبال شایانی از ایشان کرد و رابطه خوب و گرمی بینشان پدید آمد، منتهی بعداً این ارتباط به سردی گرایید و در سفرهای بعدی حضرت امام به کربلا، توجهی از سوی آقای شیرازی نشان داده نمیشد و یا وقتی ایشان به نجف میآمد به ملاقات حضرت امام نمیرفت. به هر حال این وضعیت به همین صورت تا زمان عزیمت آقای شیرازی به کویت ادامه یافت اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهامهای ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی به ویژه فالی[۳] با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.
در زمینه مسائل سیاسی نیز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی[۴] و آقای فردوسیپور[۵] که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت میرفتند، نقل میکردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه میکند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی بر ضد رژیم نگوییم. آقای مهری[۶] که نیز از طرفداران سرسخت امام و نماینده ایشان در کویت بود، به جهت آشنایی با کارها و فعالیتهای سیاسی سیدمحمدشیرازی، وی را تکفیر و حتی ایشان را از شاه بدتر میدانست. (صص۱۷۳ـ۱۷۴)
امام و آقای شیرازی
با وصف حال حضرت امام در تمام این مراحل از موضعگیری صریح و علنی درباره ایشان از نشر سیاسی و همچنین اجتهاد و عدالت خودداری میکرد. یادم میآید که یک بار جمعی از کویتیها که علیالظاهر وادار شده بودند، خدمت امام رسیدند و درباره آقای شیرازی و این که ایشان مجتهد و عادل هست یا نه، سئوال نمودند؛ ولی حضرت امام نفیاً یا اثباتاً جوابی ندادند که موجب ناراحتی اینها و بعضی از بزرگان مثل آقای خویی شده بود. (ص۱۷۴)
بر این اساس مرجعیت سید صادق به گونه ای کاملا سهل حاصل گردید؛ زیرا تشکیلات حزبی کربلاییها در زمان حیات سید محمد مبادرت به طرح مرجعیت سید صادق نموده و موجب شد تا پس از وفات سید محمد در ۲۷ آذر ۱۳۸۰ هجری شمسی، مرجعیت عامه به گونه ای کاملا برنامه ریزی شده و به صورتی امری بدیهی بر سید صادق اطلاق گردد؛ از این جهت تشکیلات حزبی سید محمد طی ۴۰ سال فعالیت مداوم و سازمان یافته وی و ارتباط ایشان با همه کربلاییها در اقصی نقاط جهان موجب شد تا حرکت یکنواخت و برنامه ریزی شدهای از برای مرجعیت سید صادق به جای برادر در زمان حیات سید محمد آغاز گردد؛ حرکتی ویژه ای که در نهایت موجب شد تا بعد از فوت ایشان در شهر قم، عملا سید صادق به عنوان بزرگ خاندان شیرازیها، به سرعت مبدیل به آیت الله العظمی و معروف به مرجع عالیقدر جهان تشیع گردد.
مبدل سازی سید صادق به آیت الله العظمی در سال ۱۳۸۰ هجری شمسی، همراه با گسترش شدید فضای رسانه ای و تغییرات اساسی در روند اطلاع رسانی و ارتباطات در ایران و به طور کلی در سطح جهان بود؛ موضوعی که سبب شد تا روند فعالیت حزب کربلاییها حول بیت شیرازی، ماهیتی سایبری یافته و فعالیتهای فرقه ی شیرازی در حوزه های مختلف، بر بهره کشی حداکثری ایشان از ظرفیت فضای سایبر و حول استفاده ی حداکثری از قاب مدیا (Medium) استوار گردد.
البته از آنجا که فرقه ی شیرازیها امام حسین علیه اسلام را ما یملک خود دانسته و امر مرجعیت را ودیعه ای الهی در خاندان خود می دانند، لذا حضور پر رنگ این فرقه در فضای سایبر نیز عموما با بِرند و عنوان امام حسین و مرجعیت همراه بوده و این همه در حالی است که فعالیتهای رسانه ای سید صادق را نمی توان منحصر در تمرکز ایشان بر موارد اختلافی میان شیعه و اهل سنت دانست و حضور فعال ایشان در تعارض با نظام اسلامی، به عنوان ام القری، به گونه ای ویژه قابل ملاحضه می باشد که مصداق آن را می توان در نقش این فرقه و شبکه های ایشان، طی وقایع فتنه ی ۱۳۸۸، به روشنی پیگیری نمود.
به عبارتی دیگر، اگر چه سید صادق همانگونه که هیچ گاه سید محمد با نظام اسلامی دل صاف ننمود، همواره بر مخالفت با جمهوری اسلامی مصر می باشد، اما اصرار او در زمان آیت الله العظمی، بر خلاف برادرش سمت و سویی جدید به خود گرفته و در این راستا فرقه ی شیرازیها حتی از جسم سید محمد برای اعلام مواضع سیاسیشان علیه نظام جمهوری اسلامی دریغ نکرده و علیرغم اینکه به دستور رهبری در صحن حرم حضرت معصومه برای قبر سید محمد شیرازی جایابی صورت گرفته بود، اما فرقه ی شیرازی در یک اقدام کاملا هماهنگ، تشییع جنازه سید محمد را به یک میتینگ سیاسی مبدل و اقدام به ایجاد بلوا و آشوب در قم نمودند که در این میان اگر چه نیروهای امنیتی در مقابل ایجاد چنین آشوبی ایستادگی کرده و تابوت سید محمد شیرازی را برای دفن به حرم مطهر انتقال دادند، اما این ماجرا تا سالها مستمسکی از برای فحاشی و حمله فرقه ی شیرازی به شخص مقام معظم رهبری و ابراز انزار از نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت.
همچنین رویکرد شیرازیها در اصرار بر تقابل خود با نظام اسلامی موجب شد تا این فرقه در طی فتنه ی ۸۸، به صورت کامل در برابر نظام اسلامی بسیج نماید که در این راستا حضور فعال شخص سید صادق در دوران فتنه و سخنرانیهای عجیب وی در دفاع از منافقین و بهاییان و اهانت کنندگان به امام حسین علیه السلام را می توان مصداقی بارز از برای سمت و سوی جدید فعالیت ضد نظام اسلامی فرقه ی شیرازیها ارزیابی نمود؛ سمت و سویی جدیدی که موجب شادمانی گسترده و حمایتهای بی دریغ آمریکاییها و انگلیسیها از این فرقه و در اختیار قرار دادن مقادیر قابل توجهی از امکانات به منظور تحقق اهداف ایشان گردیده است.
بخشی از سخنرانی سید صادق شیرازی در تاریخ ۲۴ بهمنماه ۱۳۸۸ هجری شمسی:
“جوونا گول نخورید مثل پدراتون که بعضیهاشون گول خوردن نشید تاریخ پیغمبر رو خودتون بخونید هر چی میگن نگید راست میگه! نگید درست میگه… کشور اسلامی مردمش انقلاب میکنن برید ببیند اون وقت این حکومتی که به اسم مردم اومده با باتوم میاد میزنه مردم رو! این اسلام نیست! این زیبا نیست! با این اسلام می خوایم دنیا رو دعوت کنیم به اسلام! مگه منافق رو باید کشت؟ پیغمبر خدا یه دونه منافق نکشتن!!…. وقتی در حکومت اسلامی ملت خودش رو به خاطر اینکه یه تظاهرات کرده با باتوم میزنه میکشه به خاک و خون میکشه چه توقع هست توقعی هم ندارم … خزی دنیاست که خود ملت خودشون لعن شون میکنه شب نامه ضدشون می نویسه یه خورده توسعه پیدا کرد انقلاب می کنه اون رو هم میکُشه یا حبس میکنه … فکر میکنید کشور اسلامی اسمش فقط اسلامیه پیغمبر همین بودن این مسئولیت من و شماست در هر مسئولیتی هستیم هر قدر قدرت داریم اینو به دنیا نشون بدیم تاریخ پیغمبر خدا رو نشون بدیم.”
در مجموع فرقه شیرازیها امروزه تحت سرپرستی سید صادق، علاوه بر آنکه وهن شیعه، در منظر عموم انسانهای مسلمان و غیر مسلمان فراهم می سازد؛ مواضع وحدت بخش امام امت در بیداری اسلامی را نیز هدف هجوم خود قرار داده و با تزریق منابع نامعلوم و البته نامحدود مالی، اقدام به فحاشی و توهین به مقدسات اهل سنت نموده و با ترویج برخی شعائری که موجب تفرقه اساسی بین برادران سنی و شیعه می شود، همانند تشویق به برگزاری و نمایش رسانه ای هفته برائت در طول هفته وحدت و ترسیم و ترویج رسانه ای عید غدیر ثانی، بر موضع طرفداری احمقانه از شیعه برآمده و در عین حال با فحاشی نسبت به مقام معظم رهبری، بعد از تکفیری ها، تنها جریان مسلمانی محسوب می شوند که علیه سید حسن نصرالله در لبنان فعالیت می کنند.
و این همه در حالی است که باید دانست که اگر چه روزگانی امام خمینی رحمه الله علیه به تبیین حد و مرزی جدید از دشمنی دشمنان تحت لوای اسلام مبادرت و اسلام آمریکایی را در قاعده ی عُمالی همچون سران برخی از کشورهای عربی ترسیم فرمودند؛ در این زمان نیز امام خامنه ای حفظه الله به تبیین حد و مرزی جدید از دشمنی دشمنان تحت لوای به ظاهر شیعه اقدام فرموده و شیعه ی انگلیسی را ترسیم و می فرمایند:
دشمنان دنیای اسلام دنبال این فکرند، دنبال این نقشهاند. خوب فهمیدند که اگر در دنیای اسلام مذاهب اسلامی گریبان یکدیگر را بگیرند و کشمکش با همدیگر را شروع کنند، رژیم غاصب صهیونیست نفس راحتی خواهد کشید؛ این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یک طرف گروههای تکفیری را به راه میاندازند که نه فقط شیعه را تکفیر کنند، بلکه بسیاری از فِرق اهل سنّت را هم تکفیر کنند؛ از آن طرف هم یک عدّه مزدور را به راه بیندازند که برای این آتش هیمه فراهم کنند، بنزین روی آتش بریزند؛ که میبینید، می شنوید، یا خبر دارید. وسائل ارتباط جمعی و رسانه در اختیار اینها می گذارند؛ در کجا؟ در آمریکا! در کجا؟ در لندن! آن تشیّعی که از لندن و از آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمی خورد.
بیانات امام خامنه ای در دیدار با کارگزاران حج در تاریخ ۲۰ شهریورماه ۱۳۹۲ هجری شمسی
[۱]. عصرنیوز
[۲]. مؤسس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم.
[۳]. باجناق آیتالله شیرازی
[۴]. عضو مجمع روحانیون مبارز
[۵]. مرحوم حجت الاسلام اسماعیل فردوسی پور، عضو مرکزی دفتر امام(ره) در نجف اشرف که در طول دوران انقلاب و حیات خود دارای مسئولیت های خطیری از جمله: عضویت در هسته مرکزی تشکیلات روحانیون مبارز خارج از کشور، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس خبرگان رهبری، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، ریاست دیوان عدالت اداری ایران، عضو شورای سیاست گذاری ائمه جمعه سراسر کشور و دادستان دادگاه عالی قضات بود.
[۶]. مرحوم آیتالله عباس مهری.
این فقط یه حدیث از احادیث بیشماریه که از دوستی و معاشرت با اهل سنت میگه و همونطور که گفتم کامنت جای مناسبی برای اظهار ادله نیست پس اگر جیگرشو داری یاعلی بگو و بیا مناظره کنیم تا حق معلوم بشه
سید کاظم شریعتمداری از جمله چهرههایی بود که همگام با جریانات سلطنت طلب و ملی گرا، تا سرحد امکان برای ابقای حکومت پهلوی تلاش کرد و البته موج گسترده انقلاب به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، تلاشهای وی را ناکام گذارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در حرکتی جداییطلبانه تلاش کرد تا با تاسیس حزب خلق مسلمان، منطقه آذربایجان را عملا در اختیار بگیرد. زشت ترین اقدام حامیان وی حمله به شهر قم با قصد ارعاب مردم و نیز حمله به بیت امام خمینی بود که با هوشیاری مردم انقلابی این شهر، این حرکت ناکام بود. در سال 1361 و با افشای طرح صادق قطب زاده برای کودتا، معاونت وی دراین حرکت محرز و در اقدامی تامینی و تنبیهی در منزل خود محصور گشت.
وی درفروردین 1365 بر اثر بیماری سرطان مثانه در بیمارستان مهرداد تهران درگذشت. درسال گذشته، محسن کدیور در آمریکا با کنار هم گذاشتن بریدههایی از خاطرات شخصیتهای سیاسی، درصدد مرثیه سرایی برای وی برآمد که البته توفیقی در جلب توجه افکار عمومی نیافت. احیای نام شریعتمداری هم اکنون از اهداف سیاسی و فرهنگی ضدانقلاب به شمار میرود.
نسبت به آیت الله منتظری هم که به مرجع بی بی سی (بخاطر بیش از بیست مصاحبه با BBC) معروف هستند مدارک و مستندات موجوده.. البته اینکه میگید جوک ساخته شده ما که تو ایران هستیم تا حالا نشنیدیم شما رو نمی دونم احتمالا ایران زندگی نمی کنید.
به هر حال تکفیر آیت الله بهجت، تکفیر امام خمینی، تکفیر شهید مطهری و شهید باقر صدر و ده ها نفر از علمای دیگه به دست فرقه شوم شیرازی ها فکر نکنم در انتقام از شریعتمداری و منتظری انجام شده باشه
این هم می تونه موضوع دیگه ای برای شروع مناظره باشه البته اگه از رسوایی نمی ترسی
این از جمله کارهای عوام فریبانه شماست که بر علیه مخالفین خود،مقالات و مطالب دروغین و گمراه کننده میسازید.
واقعا این اینترنت چیز بدی است...هر کس و ناکسی که از راه رسیده یک وبسایت به ظاهر مذهبی و دینی با نامی گول زننده تاسیس کرده و هرچه که از اربابانش میشنود یا به مغز ناقصش میرسد در آن منتشر میکند.
اللهم العن الجبت و الطاغوت
(و لعن الله اتباعهم)
از جمله کارهای عوام فریبانه شیرازی هاست که بر علیه مخالفین خود،مقالات و مطالب دروغین و گمراه کننده میسازند و آیت الله بهجت را تکفیر میکنند و امام خمینی ره را فرعون میخوانند و شهید صدر را فاسق معرفی میکنند و بیش از ۱۵ تن از علمای متقدم و متآخر از جمله ملامحسن امین و شیخ مفید را شتم میکنند.
بله جناب شیعهی حیدری !!
واقعا این اینترنت و ماهواره چیز بدی است...هر کس و ناکسی که از راه رسیده یک شبکهی ماهوارهای به ظاهر مذهبی و دینی با نامی گول زننده مثل اهل بیت و امام حسین تی وی و بیت العباس و 25 شبکهی دیگر تاسیس کرده و هرچه که از اربابانش میشنود یا به مغز ناقصش میرسد در آن منتشر میکند.
اللهم العن الجبت و الطاغوت و الامریکا و الصهیون
(و العن اتباعهم)
چجوریه که در لندن صدها شبکه و گروه بر علیه نظام اسلامی حکومت میکنن و اونو واسه دنیای سلطه خطرناک میدونن.هم.ن نظامی که تو صف اول مبارزه با آمریکا و اسراییله.ولی واسه کسی مثل صادق خان که حیفه بهش بگیم سید فرش قرمز پهن میکنن ؟؟
اراجیف رو در اصل تو داری میگی ن اون بنده خدا
من ک چند وقته دارم شبکه های ماهواره ای مذهبی متعلق به آقای شیرازی رو میبینم نه تنها هیچکدوم ازین برنامه هایی ک گفتیو نمیزاره بلکه واقعا باعث میشه افراد از جوامع مختلف جذب اسلام و تشیع بشن.من ک بشخصه اینطور میبینم.
بنظر من اونا ارباب ندارن و برنامه بیخودی پخش نکردن ک میگی مغز ناقص بلکه این تویی ک مغزت ناقصه و ارباب و آقابالاسر داری ک این چیزا رو تو گوشت خوندن.
فقط ی سوال دیگه...اللهم العن الامریکا و الصهیون رو از کجات درآوردی دقیقا😑😂😂
معلومه ک بیسوادی و اینقده👌عقل تو کله پوکت نیست.
اللهم العن الامریکا😂😂😂😂😂😂😂
مخالفین ۴ دسته اند ۱-مناظره را می پذیرند تا اگر عقیده شان اشکالی دارد برطرف شود۲-مناظره را می پذیرند تا به تعهد قراردادشان با اربابشان عمل کنند کاری هم به اصلاح عقیده خود ندارند معمولا در آخر مناظره هم زیر میز میزنند۳- مناظره نمیکنند به هیچ جایی هم وصل نیستند ولی تعصب جاهلی دارند۴-سواد مناظره ندارند در جهل مرکب به سر میبرند
جوابی نداری بدی میگیری اسکرین فیک میدی
من بخوام جوابتو بدم چرا با همین اسم نیام
الان واقعا برای خودم متاسفم ک وقتمو توی سایت بظاهر مذهبی تو تلف کردم.
این داستان حکایت من و توئه:
روزی گرگ و الاغ بر سر این موضوع بحث کردند که علف چه رنگی است؟
الاغ گفت:آبی است ولی گرگ گفت:سبز است.
بحثشان بالا گرفت و نزد شیر سلطان جنگل رفتند.
شیر حکم کرد که گرگ را به سیاهچال بیندازند.
گرگ با ناراحتی گفت:خودتان میدانید که علف چه رنگی است پس چرا من ب سیاهچال بروم؟
شیر گفت:جرم تو اینست ک با الاغ بحث کردی.
دیدار ب قیامت
ایجاد شک شبهه کار بسیار راحت و دفاع کردن سخت و دشواره حداقل برای بسیاری از مردم... در نتیجه شبه افکنان کار سختی ندارند و دفاع از عقاید و پایبند بودن به آن کار سخت تری است..
مشکل از جایی شروع میشه که بچه مذهبی های معتقد و متدین و معتدل و پایبند با -نظام اسلامی و ولایت فقیه از زن و مرد تا حتی برخی علما و صاحب نظران، بیرون گود نشستن و نظاره گر فعالیت های بدون وقفه علیه اسلام ناب محمدی هستن... تاسف میخورن و در دل خون به جگر... اما در همان حد توان، وظیفه به جا نمی آورند...
مترسگی بیشتر نیستند شکی نیست این ها بادروبه های علمای افراطی اخباری هستند و با اخباریون افراطی بحث به جایی نمیرسه و معمولا اخباریون افراطی سریع تکفیر میکنند حالشون هست
هیچ فهم و شعور سیاسی هم ندارند حداقل در حد سواد عامیانه از کربلا هم میشه فهمید عدم شعور و فهم نتوانستند امام را تشخیص بدهند و با ظاهری از سجایای اخلاقی قافیه را باختند حالا هم همینطور دم از امام حسین میزنند و سردمدار شعایر هستند ولی دستی هم با یهود انگلیس دارند نماز را پشت امام حسین میخوانند ناهار را با عمر سعد