مغالطه چیست ؟
به معنای به غلط انداختن دیگری از روی عمد، گاهی به قصد صحیح و برای مصلحت پسندیده ای صورت می گیرد؛ مانند امتحان و آزمایش میزان معرفت شخصی، که به آن «امتحان» گفته می شود؛ و مانند مغلوب ساختن کسی که باطل میگوید و بر آن اصرار می ورزد، که در این صورت «عناد» خوانده می شود. و گاهی نیز با اغراض سوء انجام می شود، مانند ریای به علم و معرفت و تظاهر به دانش دوستی، و مانند برتری جویی بر دیگران. سبب اصلی این ریاکاری و برتری جویی، آگاهی شخص از کمبود علمی خود است؛ و میخواهد به گونه ای این کمبود و نقصان را جبران کند. و چون خود را از جبران آن به نحو صحیح – یعنی تحصیل علم و معرفت حقیقی – ناتوان می یابد، به سوی تظاهر به اموری که به گمان وی نقصان او را برطرف می سازد، پناه می آورد.
او در این کار شبیه کسی است که می خواهد نقصان موقعیت اجتماعی خود را از راه تکبر و بزرگی کردن بپوشاند؛ و یا رذایل اخلاقی خود را با طعنه زدن به مردم و غیبت کردن دیگران پنهان دارد. و لذا این انسانی که در او عقدهٔ حقارت است، هنگام رویارویی با عالمان و دانشمندان به نیرنگ و مغالطه تمسک میجوید، تا در برابر مردم به صورت عالم توانایی ظاهر شود. در نتیجه او تلاش می کند قوانین و اصول مغالطه را فراگیرد، تا این ملکه برای وی حاصل آید، و بتواند به پیروزی دروغین دست یابد.
این انسان بیچاره نمیداند که پناه آوردن به ریا و تظاهر، همچون پناه آوردن به تکبر و عیب جویی از مردم، آشکارا نقصان نهان او را نشان می دهد، در همان هنگامی که او – با فریب خود – میخواهد آن نقصان را پنهان دارد، و کمال خود را بنماید.
فایده مغالطه چیست ؟
توسط شناخت مغالطه انسان میتواند خود را از اشتباه در استدلال نگه داشته، و از باطل حفظ کند؛ زیرا وقتی انسان مورد و موضع مغالطه را بشناسد، راه فرار از اشتباه و خطا را می شناسد. فایده دیگر آن این است که میتواند از خود در برابر مغالطه گران دفاع کند، و مورد خطا و اشتباه آنان را معلوم سازد. بنابراین، فایده ای که از آموختن مغالطه بدست می آید همچون بهره ای است که پزشک از آموختن سموم و خواص آن می برد. زیرا پزشک به این وسیله می تواند از آن سموم پرهیز کند، و دیگران را به دوری کردن از آن توصیه نماید، و کسی را که مسموم شده، مداوا کند.
اما مغالطه فایدهٔ دیگری نیز دارد. و آن اینکه انسان را قادر میسازد در برابر مغالطه گر، مغالطه کند، و بتواند در برابر چنین کسانی مقابله به مثل نماید. چنانکه در مثل آمده است: «سنگ، سنگ را میشکند» انسان سراپا غرق در مغالطه ها و خلافهاست. و لذا طالب حقیقت که در دریای معارف شنا می کند، نیاز فراوانی دارد که با شناخت اوهامی که مغالطه گران به هم بافته اند، کفهای گسترده بر روی آب را، که ته ماندهٔ اشتباهات پیشینیان است، کنار بزند.
موضوع مغالطه چیست ؟
موضوع مغالطه محدود به شیء خاصی نیست، بلکه همهٔ آنچه را شامل برهان و جدل می شود، میتواند در مغالطه نیز مورد بحث قرار گیرد. زمینه هایی که باعث می شود مغالطه شکل اساسی به خود بگیرد، «ضعف نیروی تشخیص و قصور ذهنی» است. این دو عامل کافی است تا شخص مستعد، مورد مغالطه واقع شود. به همین دلیل مغالطه گستره موضوعی فراوانی دارد.
انواع مغالطه:
هیاهو: تکرار و فرافکنی بجای استدلال. مثال:" آزادی حق همه است."
نقل: نقل قول به شکلی که مفهوم عوض شود.
تغییر موضع: اتفاقاً من هم همین را می گویم.
مردم: "همه مردم همین را می گویند" بجای استدلال.
مسموم کردن چاه: " فقط احمق ها با این حرف مخالفند" بجای استدلال.
پهلوان پنبه: ضعیف جلوه دادن استدلال طرف مخالف.
میانه روی:"فلانی می گوید 20 تومان طلبکاراست اما بدهکار می گوید 10 تومان. پس حقش 15 تومان است".
ایهام: از طریق الفاظ."عفو,لازم نیست اعدامش کنید"." عفو لازم نیست , اعدامش کنید!".
تامین: مصون ماندن از نقد از طریق مبهم سخن گفتن. مثل سخنان رمال ها:" اتفاقی در پیش داری".
سنگ: انکار بجای استدلال. " تمام حرفهایت مزخرف است"
ذوالحدین:ترتیب دادن استدلال مخلوطی با دو حد." یا با مایید یا با تروریست ها!"
عنایت خاص: پزشکی می گوید" در همه مشاغل دزدی می شود جز پزشکی".
قیاس مطرود: حذف کردن مقدمه استدلال بخاطر وضوح بطلان آن. مثال: "فلانی شبها در کوچه راه می رود ,پس دزد است" . مقدمه حذف شده:"هرکس شب در کوچه راه برود دزد است."
اعتراض مبتذل: دلیل ناموجه آوردن. مثال:" چرا نماز نمی خوانی؟- چون در این صورت باید لاک ناخن هایم را پاک کنم!"
بچه مدرسه:بدیهی جلوه دادن بجای استدلال. "هر بچه مدرسه ای می داند".
انسان: خوبی فردی را دلیل بر درستی نظرش گرفتن و برعکس." فلانی شجاع است پس نظریات سیاسی اش هم درست است."
ژنتیک: با بیان معایب اولین گوینده نظری, نظریه را رد کردن."اولین کسی که گفت قطار ها باید سر وقت حرکت کنند موسولینی بود, پس این نظر غلط است."
کور کردن با علم:گیج کردن مخاطب با بیان کلمات ثقیل علمی بجای استدلال.
مثال:" حب الذات مفطور و از جبلیات و منتج به صیانت الذات است."
برتری قدرت: الحق لمن غلب. وقتی چرچیل گفت:" پاپ هم فلان نظر را دارد", استالین برای رد آن گفت" پاپ چند لشگر نیرو دارد؟"
توسل به مرجع کاذب: مثال: " نظریات سیاسی فلانی درست است چون او پزشک متخصصی است."
تدقیق خطا: استفاده از کمیت در مواردی که قابل اندازه گیری نیست."93 درصد احتمال می دهم که فلانی فردا بیاید."
توسل به اکثریت: "فلان حرف درست است چون اکثریت مردم می گویند." دموکراسی؟
قدیمی بودن: سنت گراها: " هر چیزی قدیمی اش بهتر است." . مارکسیست ها:" هرچیزی جدیدش بهتر است."
عدول از تعریف: کلمه ای را با معنایی بیان کردن و بعد که به مشکل خورد معنا را عوض کردن."آزادی حق همه است- پس مجرم های زندانی چه؟- منظورم آزادی قانونی بود."
ارزیابی یکطرفه: برای رد چیزی فقط زیان هایش را بیان کردن و بر عکس.
مثال: " فلان ریس جمهور هیچ کار مثبتی انجام نداده است"
هرس مصداقی:استفاده از معنای غیر رایج یک کلمه." قرار بود بعد از ظهر بیایم , خوب الان هم که شب شده, باز هم بعد از ظهر است!"
تکیه کلام: تغییر دادن لحن کلام.هیتلر چون قبل از قدرت قول داده بود که خون از دماغ کسی نیاید, بعد از رسیدن به قدرت گفت" طوری آنها را بکشید که خون از دماغشان نیاید!"
طرد شقوق دیگر: برای اثبات چیزی سایر چیزها را رد کردن." آمریکا کشور خوبی است چون دشمنانش کمونیست های کافر هستند."
برهان را عهده ی مخالف گذاشتن: "اینجا وسط زمین است اگر قبول نداری متر کن!"
خودت هم: بجای تصحیح خطا در استدلال خطای دیگری را پیش کشیدن.
" چرا سر کار خوابیدی؟ - خودت هم یکبار خوابیده بودی"
بر انگیختن احساسات: استفاده از عبارات احساسی بجای استدلال. " برای تشویق به جنگ بجای استدلال در مورد ضرورت آن معمولاً حماسه سرایی می شود."
تمسخر: استفاده از تمسخر بجای استدلال در رد کردن چیزی.
" یک منکر داروینسم در پاسخ به یک طرفدار داروینسم که می گفت ما از نسل میمونیم , گفت: از سمت پدر میمونید یا از مادر؟"
ترکیب: حکم اجزا را به کل تعمیم دادن." این حزب حزب خوبی است چون افراد آن آدم های خوبی هستند."
تقسیم: حکم کل را به اجزا نسبت دادن." فلانی در شرکت مهمی کار می کند,پس باید آدم مهمی باشد."
اشتراک لفظ: به کار بردن یک کلمه در دو معنا در استدلال." هوا تار است , تار یکی از الات موسیقی است. پس هوا هم یکی از آلات موسیقی است."
مناقشه در مثل: رد مثال بجای رد استدلال .
" -باید مثل فلانی درس بخوانی تا موفق شوی.- اما فلانی که درس نمی خواند!"
رها نکردن پیش فرض:حقیقت را طوری بیان کنیم که با پیش فرض های ما سازگار باشد.
سوال مرکب: طرح سوالی که متضمن پیش داوری باشد."آیا پول هایی که دزدیده ای خرج کرده ای؟" که چه پاسخ دهیم "بله" و چه "نه" قبول کرده ایم که دزدی کرده ایم.
کماکان منتظر جواب یا دیدگاهتان هستیم