بیش از یک قرن و نیم است که مرجعیت شیعه در خاندان شیرازی تداوم یافته است. علاوه بر مرجعیت، شهادت هم یکی از ویژگیهای این خانواده است. تعداد زیادی از اعضای این بیت شریف، به شهادت رسیدهاند. آیت الله سید حسن شیرازی یکی از شهدای این خاندان است.
دغدغههای سیاسی و اجتماعی
او در نجف پرورش یافت و از محضر بزرگانی چون سید هادی میلانی، شیخ محمد رضا اصفهانی، میرزا مهدی شیرازی و برادرِ بزرگش، سید محمد شیرازی بهره برد. سید حسن شیرازی علاوه بر فعالیتهای علمی، دغدغههای اجتماعی و سیاسی داشت. در زمان عبدالکریم قاسم، تفکر کمونیستی بر عراق حاکم بود. سید حسن راه مبارزه با این نحله فکری را در پیش گرفت. وی در کربلا، تشکلی به نام «شباب الحسین» را تشکیل داد. وی در آنجا مجالس مناظرهای برای پاسخگویی به شبهات کمونیستها ترتیب میداد. همچنین کتابها و جزوات بسیاری در نقد تفکر کمونیستی به نشر رساند.
وی دست به ابتکاری هم زده بود. او در ۱۳ رجب، به مناسبت ولادت حضرت امیرالمومنین(ع) جشن بزرگ و باشکوهی در کربلای معلی ترتیب داده بود. هدف از این جشن، ایجاد موجی نیرومند در مقابل کمونیستها بود. این ابتکار او سبب میشد تا عظمت دینداران در مقابل کمونیستها و دیگر فرقههای غیر دینی بیشتر به نمایش گذاشته شود.
سید حسن بر این باور بود که روحانیت باید به زبان مردم آشنا باشد و کتابهای اسلامی را باید از سبک قدیم بیرون آورد. لذا مجالس ادبی بسیاری را تشکیل میداد و خودش هم در این مورد فعالیت میکرد. وی کتابی را در ادبیات عرب نگاشته بود و در آن، راه ادیب شدن و نویسندگی را بیان کرده بود. با فعالیتهای او بود که روحانیون عراق با شعر و ادبیات انس گرفته بودند و تحولی در این عرصه به وجود آورده بودند.
وی همچنین کتابی در زمینه اقتصاد اسلامی نگاشت. با ظهور کمونیستها و انتشار افکار ضد دینی، جوانان سؤالات زیادی درباره دین و اقتصاد اسلامی میکردند. گفته میشود که تا آن زمان، هیچ کتابی در عالم تشیع در مورد اقتصاد اسلامی نگاشته نشده بود و سید حسن شیرازی اولین نویسنده اینگونه کتابها بود.
فعالیتهای سید حسن و مخالفتهای وی با حاکمیت عراق اما سبب شد تا حکومت بعثی او را دستگیر و روانه زندان «قوالنهایة» کند؛ زندانی که کسی از آن زنده بیرون نمیآمد. وی از همان ابتدا مورد اذیت و آزار و شکنجههای وحشیانه قرار گرفت، بهگونهای که مادر او در اولین ملاقات با ایشان، در لحظه نخست او را نشناخته بود چرا که در اثر شکنجههای سخت صورت او تغییر کرده بود. سید حسن شیرازی گفته بود که یک روز زیر دست شکنجهگرها متوسل به امام زمان(عج) شدم و نذر کردم که اگر مرا از این زندان هولناک رهایی بخشد کتابی درباره امام زمان(عج) مینویسم. سید حسن از این زندان رهایی یافت و کتابی نیز در باب امام مهدی(عج) نگاشت.
سختگیریهای حکومت بعث عراق بر سید شیرازی مضاعف شده بود. سید مصطفی خمینی که روابط حسنهای با سید حسن شیرازی داشت، به کربلا رفت و با سید دیدار کرد و به ایشان توصیه کرد که عراق را ترک کند. سید مصطفی از سخنان حسن البکر دانسته بود که جان برادران شیرازی (آیت الله سید محمد و سید حسن شیرازی) در خطر است. آقایان شیرازی به توصیه حاج آقا مصطفی عراق را ترک کردند و به سوریه رفتند. (خاطرات فاطمه طباطبایی، ص ۲۹۲)
سید حسن شیرازی در سوریه نیز به فعالیتهای خود ادامه داد. وی در آنجا حوزه علمیه زینبیه را تأسیس کرد. این حوزه به سرعت تبدیل به یکی از اصلیترین پایگاههای تبلیغاتی تشیع در سوریه شد. وی سفری به منطقه لاذقیه کرد و توانست تأییدیهای از مرجعیت نجف مبنی بر شیعه بودن مردمان آن منطقه بگیرد. این مسئله سبب شد فعالیتهای فرهنگی شیعی در آنجا گسترش یابد. روزنامه الشرق الأوسط در سال ۲۰۰۸ میلادی ضمن هشدار در باب گسترش تشیع در سوریه، ریشههای گسترش نفوذ شیعیان در سوریه را مربوط به فعالیتهای آیت الله سید حسن شیرازی دانست و وی را مسئول پروژه شیعهسازی سوریه قلمداد کرد.
ارتباط با امام موسی صدر
سید حسن شیرازی به فعالیتهای خود توسعه داد و علاوه بر سوریه در لبنان و مصر نیز به فعالیت پرداخت. وی در این زمینه با امام موسی صدر نیز روابط حسنهای داشت.
مصطفی چمران در نامهای که به امام صدر نوشته بود، از رابطه صمیمانهای که میان سید حسن شیرازی و امام موسی صدر برقرار بود سخن گفته بود. او سید حسن شیرازی را دوست قدیم سید موسی صدر معرفی کرده بود. (خاطرات صادق طباطبایی، ص ۳۱۵)
روابط این دو سید اما حسنه باقی نماند و به تیرگی گرایید. کار اختلاف این دو به جایی رسید که امام خمینی، پرداخت سهم امام به طلاب و شاگردان سید حسن شیرازی را حرام اعلام کرد. ساواک این اختلاف میان امام صدر و امام خمینی از یک سو و سید حسن شیرازی را از جانب دیگر، اینگونه گزارش داده است: «[امام] خمینی فتوی داده است که پرداخت هر نوع سهم امام به حوزه علمیه زینبیه و شاگردان سید حسن شیرازی حرام است و به دستور خمینی در آینده هیچ نوع حقوقی به طلبههایی که نزد سید حسن شیرازی درس میخوانند پرداخت نخواهد شد و به همین دلیل حوزه علمیه سید حسن شیرازی در زینبیه و در دمشق با مشکلات زیادی روبهروست و بسیاری از طلبههای پاکستانی و افغانها ناچار شدهاند سوریه را برای همیشه ترک نمایند. علت مخالفت خمینی با شیرازی ناشی از اقدامات سید موسی صدر است و چون سید موسی صدر با کمک شیخ نصرالله خلخالی توانسته است اعتماد خمینی را جلب نماید با قطع درآمد سید حسن شیرازی از سهم امامی که خمینی قبلا برای او میفرستاد شیرازی را در شرایط بسیار بدی قرار داده و بیش از پیش دشمنی و اختلاف بین موسی صدر و سید حسن شیرازی تشدید یافته است و در شرایط فعلی شیرازی ناچار خواهد شد برای ادامه اقامت خود در لبنان و سوریه فکر دیگری نموده و شاید مجبور شود این منطقه را ترک نموده و به منطقه دیگری و احتمالا به خلیج فارس برود زیرا برادر او در کویت دارای نفوذ و قدرتی است که میتواند کمکهای مؤثری به وی بنماید.» (یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۱۷، امام موسی صدر، ص ۱۷۹)
مأموران ساواک حتی در گزارش مراسم فوت دکتر علی شریعتی مورخ ۵۷/۴/۱۰ به عوامل خود پیشنهاد میکنند که در مقابل قدرت سید موسی صدر در سوریه و زینبیه، برای قدرتگیری سید حسن شیرازی تلاش کنند تا از این طریق انقلابیون ایران، بهویژه محمد منتظری و یارانش از زینبیه طرد شوند. این مأمور ساواک درباره مراسم فوت علی شریعتی مینویسد: «سید حسن شیرازی سالها زینبیه را در اختیار داشت ولی به واسطه اختلافاتی که با موسی صدر پیدا کرد، با توجه به روابط موسی صدر با حافظ اسد، شیرازی را از زینبیه بیرون کردند و اشکالتراشیهایی بابت اقامت شاگردانش نمودند و اکنون زینبیه مرکز ملاقات مخربین مخصوصا دار و دسته منتظری است. چنانچه بتوان شیرازی را تقویت نمود، تا مورد حمایت دولت سوریه قرار گیرد و مجددا زینبیه در اختیار وی باشد، شیرازی و شاگردانش میتوانند مزاحمینی برای منتظری و اطرافیانش باشند.» به نظر میرسد ساواک از سید حسن شیرازی در مقابل نیروهای امام خمینی دفاع میکرده است.
seyed-hasan-shirazi3
مصطفی چمران هم که ابتدا از رفاقت میان امام موسی صدر و سید حسن شیرازی سخن گفته بود، در نامههای بعدی خود، از سید شیرازی گلایه میکند. چمران به امام صدر نوشته بود: «… ما به علت هدف مقدس استراتژی خود که دفاع از مقاومت فلسطین و آزاد کردن فلسطین است، با همه بدیها که از چپ و مقاومت دیدهایم همچنان به آنها وفاداریم و از این بابت نیز ثمنی سنگین میپردازیم و مورد بغض و توبیخ عده زیادی از مردم عادی جنوب قرار میگیریم. در چنین محیط نامساعدی، سید حسن شیرازی به همکاری با «کامل اسعد» شروع به فعالیت کرده و شیخهای زیادی را با پول خریده و عدهای اوباش را نیز مسلح کرده و برای خود سازمانی به وجود آورده است و دولت لبنان نیز به شدت او را تقویت میکند تا امام را بکوبد و سید حسن را سماحة الإمام سید حسن شیرازی مینامند (لقبی که فقط برای رئیس مجلس شیعی اعلی است) و در رادیو و تلوزیون گندهاش می کنند و نخست وزیر و دیگران او را میپذیرند تا درباره دفاع از شیعه و جنوب صحبت کند…» (خاطرات صادق طباطبایی، ص ۳۷۷) چمران در جایی دیگر نیز بر سید حسن شیرازی طعن میزند و میگوید: «… عدهای از مسلمانان قشری و متعصب را به دور خود جمع میکند و با جنگ تبلیغاتی اعصاب ما را ناراحت مینمایند و شهدای ما را مسخره کرده، میگویند شهید نیستند زیرا فتوایی برای قتال از مرجع -که لابد همان سید حسن شیرازی است- وجود ندارد…» (خاطرات صادق طباطبایی، ص ۳۷۸) او با این بیان، مخالفان اصلی خود را از طرفداران آیت الله شیرازی میداند.
شهادت
سید حسن شیرازی در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۵۹ زمانی که قصد شرکت در مراسم یادبود شهید سید محمد باقر صدر در لبنان را داشت، توسط دو نفر موتورسوار به ضرب گلوله به شهادت رسید. روزنامه رسمی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (الشهادة) در مصاحبهای که با خالد عبدالغفار منشی صدام حسین داشت، گفت صدام شخصا دستور ترور سید حسن شیرازی را داده بود.
پس از شهادت وی، امام خمینی در پیام تسلیتی که برای آیت الله سید محمد شیرازی نوشت، آورده بود: از خبر تأسفبار و مصیبت وارده متأثر شدم و آن را به جنابعالی تسلیت میگویم. در این گونه ترورهای ناجوانمردانه که به وسیله ایادی مزدور بعثی عراق صورت میگیرد، دست جنایتکار آمریکای جهانخوار به وضوح پیداست که امید است با هوشیاری و اتحاد کامل مسلمانان به زودی قطع گردد. (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۳)
آیت الله سید محمد شیرازی در مراسم شهادت برادر خود گفته بود: «این اولین شهید از خاندان شیرازی نیست و آخرین شهید هم نخواهد بود». پیکر پاک سید حسن شیرازی پس از انتقال به قم و خواندن نماز توسط آیت الله مرعشی نجفی در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
همچنین:
کماکان منتظر جواب یا دیدگاهتان هستیم