به قلم سردبير
رسواییهای اخیر
اخبار
برگزيده ها
آیا امام حسین (ع) در کربلا دشنام و ناسزا داده اند؟!
تشیع انگلیسی چیست؟ شیعه انگلیسی کیست؟؟
شیعه آنلاین هم تا حدودی اعتراف می کند...!
شیعه آنلاین که خود را خبرگزاری مستقل شیعه می داند بارها با پخش اکاذیب و شایعاتی به نفع تفکر شیعیان افراطی وابستگی خود را به بیت شیرازی اثبات کرده است.(برای اطلاع کلیک کنید!) اما گفتنی است که متن خبری که در شیعه آنلاین منتشر شد گواه این مطلب است که شیعیان افراطی نیز لااقل به وجود (مراجع تقلید خودخوانده و دست نشانده ی استکبار) معترف اند.گو اینکه باید مشخص شود بیت شیرازی تا به حال خدمات شایانتری به استکبار و وهابیت نموده با این سوژه ی خبری شیعه آنلاین!!
این تیتر و متن خبر شیعه آنلاین است:
سر و کله مرجع تقلید بعثی دوباره پیدا شد
در این میان «محمود الصرخی» وارد عمل شده و با هدف ایجاد جنجال و دامن زدن به این موضوع، فتوایی صادر کرده و گفته: ملت عراق باید مسلح شوند تا وحدت کشور حفظ شود! |
- مروری بر عملکرد چندین ده ساله ی بیت سید صادق شیرازی(مرجعیت خودخوانده ی شیعی)
عصر آبادان: درواقع باید اذعان نمود که انگلیسی ها این بار نیز با استفاده از همان شیوه قدیمی و منحصر بفرد خویش، یعنی فرقه سازی، زمینه های مناسبی را در یکی از نحله های فکری شیعه به نام اخباریون –عدم اعتقاد به اصالت فلسفه و عرفان– مشاهده کرده و درپی بهره برداری از آن به منظور تولد فرقه ای نوظهور و کاملا خطرناک برآمده اند.
به گزارش عصر آبادان به نقل از شوشترروز ،درواقع باید اذعان نمود که انگلیسی ها این بار نیز با استفاده از همان شیوه قدیمی و منحصر بفرد خویش، یعنی فرقه سازی، زمینه های مناسبی را در یکی از نحله های فکری شیعه به نام اخباریون –عدم اعتقاد به اصالت فلسفه و عرفان– مشاهده کرده و درپی بهره برداری از آن به منظور تولد فرقه ای نوظهور و کاملا خطرناک برآمده اند.
یکی از راه های مبارزه با انحراف شیعه و آخوندهای انگلیسی این است که چپ و راست نامِ شیرازی ها را در رسانه ها و مطالب برجسته کنی و مدام از قدرت و خطرِ شیرازی ها صحبت کنی و مطلب بزنی و مثلا یک ذرهبین بدست بگیری و ردِپایِ شیرازی ها را در پس هر جریان و رویداد و . . . جستوجو کنی و بواسطه یافتن ردپایِ آنها ، در اصلِ آن رویداد شک و شبهه وارد کنی و خلاصه اینکه آنها را در حدِ یک جریانِفکری و رهبر مذهبی قدرتمند اپوزوسیون جمهوری اسلامی ایران معرفی و بزرگنمایی کنی . . .امّا
شاید در ابتدا با خواندن تیتر این مطلب کمی جا بخورید و از خودتان بپرسید مگر منبری های و روضه خوانهای امام حسین ع هم می توانند گمراه کننده باشند؟!
البته ما منظورمان منبری های گمراه کننده نیست بلکه گمراه کنندگانی است که منبر را وسیله ی رسیدن به اهداف غیر الهی خود برگزیدند لذا بعنوان مقدمه برای اینکه به این سؤال پاسخ داده باشیم نظرتان را به این موارد جلب می کنیم:
مذمت علما و دانشمندان در قرآن
1- «إن کثیراًمن الاحبار و الرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله »؛(توبه 34)بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان ،اموال مردم را به ناروا می خورند،و [آنان را ]از راه خدا باز می دارند .
عده ای ازعلما با سوءاستفاده از موقعیت های به دست آمده ،دچارفساد مالی می شوند و اموال مردم را به ناروا می خورند و به خاطردستیابی به مال و منال دنیوی مردم را از راه حق باز می دارند و یا باکردارناشایست خود مردم را نسبت به دین بی رغبت می کنند .اینان نه تنها در پیشگاه خداوند ارج و قربی ندارند بلکه عذاب سخت و دردناکی درانتظارشان خواهد بود.«حضرت علی (ع)دراواخر خطبه فاطمه می فرمایند :«خداوند اقوام پیشین را مورد ملامت قرار نداد مگربه خاطر ترک امر به معروف ونهی از منکر .خداوند عوام را به خاطرارتکاب معاصی و دانشمندان را به خاطر ترک ونهی از منکر لعنت کرد ».امام حسین (ع)در ذیل این آیه فرمود «دلیل سکوت علما و رهاکردن امر به معروف ونهی از منکر یا طمع به منافع ستمگران ویا ترس از آنان ».(قرائتی 1383،ج3،ص120)
«امام صادق (ع)فرمود :اهل کتاب برای علمای خود نماز و روزه انجام نمی دادند بلکه علمای آنان حرام هایی را حلال و حلال هایی را حرام کرده و مردم از آنها پیروی می کردند ».(قرائتی ،1383،ج5،ص28)
«إن الذین یکتمون ما انزل الله من الکتب و یشترون به ثمناً قلیلاًاولئک ما یاکلون فی بطونهم إلا النار و لا یکلمهم الله یوم القیمة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم «؛(بقره 174» کسانی که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده ،پنهان می دارند و بدان بهای ناچیزی به دست می آورند ،آنان جز آتش در شکم های خویش فرو نبرند و خدا روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و پاکشان نخواهد کرد و عذابی دردناک خواهند داشت.
وَ مِنهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتَب إِلا أَمَانىَّ وَ إِنْ هُمْ إِلا یَظنُّونَ
و پارهای از آنان عوامی هستند که کتاب خدا را جز مشتی خیالات و آرزوها نمیدانند؛ و تنها به پندارهایشان دل بستهاند.
در ذیل این آیه ی شریف چنین نقل شده است که مردی به خدمت امام جعفر صادق علیه السلام عرض کرد:
ای پسر رسول خدا(ص)!
با این که عوام یهود اطلاعی از کتاب آسمانی خود جز از طریق علمایشان نداشتند،چگونه خداوند آنها را بخاطر تقلید از علما و پذیرش آنان مذمت می کند؟! آیا عوام یهود با عوام ما که از علمای خود تقلید می کنند،تفاوت دارند؟
الف – نه تنها فرق است میان مرجع تقلید و حاکم حکومت اسلامی، بلکه فرق است میان «حکم» و «فتوا». چنان چه رعایت فتوای مجتهدی که مرجع تقلید است بر مقلدینش واجب میگردد، اما اگر مرجعی «حکم» کند، بر تمامی شیعیان و حتی مراجع واجب است که رعایت نمایند. (مانند حکم میرزای شیرازی در تحریم تنباکو).
ب – پس اگر مجتهدی به حکومت رسید، اطاعت از فرامین حکومتی او بر همه مسلمین واجب میگردد، لذا وی «امام» یا رهبر همهی آنهاست.
ج – امروزه در دنیا نزدیک به دو میلیارد مسلمان وجود دارد که قریب به 500 میلیون نفر از آنان را شیعیان تشکیل میدهند، لذا با توجه به این که اطاعت از «ولی امر مسلمین» یا همان «ولایت فقیه» بر همه واجب است، رهبری کل شیعیان جهان مسجل میباشد.
د – ممکن است سؤال شود که چرا ایشان را رهبر کل مسلمین «اعم از شیعه و سنی» میخوانیم؟ دقت شود که احکام مسلمانان اهل سنت نیز تصدیق کنندهی همین معنا میباشد که ذیلاً به چند سند اشاره میگردد:
- اگر چه ظاهراً چنین است که اهل سنت خلافت هر حاکمی بر بلاد مسلمین را به عنوان «حکومت و حاکم اسلامی» قبول کردهاند، اما این معنا به اذهان عمومی آنها القاء شده است و کتب فقهی آنان تعاریف دیگری از خلیفه، امام و پیشوا و وجوب بیعت و اطاعت را بازگو مینماید:
- عبدالرحمن الجزایزی مینویسد: تمام ائمه اتفاق دارند که امامت براى مسلمانان واجب است تا در پرتو آن شعایر دین برپا داشته شده و حق مظلوم از ظالم گرفته شود. (الفقه على المذاهب الاربعة، ج5 ، ص 317 – 316)
- ابوالحسن على بن محمّد ماوردى (متوفاى 450 هـ.ق) مى گوید:
«اگر اهل حلّ و عقد براى تعیین امام تفحّص کنند تا کسى را بیابند که شروط امامت در او به طور اکمل جمع است، آن گاه با وى بیعت کنند، امامت براى او ثابت مى شود. از همین رو بر تمام مردم است که با وى بیعت کرده و التزام به اطاعت او دهند». (نظام الحکم فی الشریعه، ظافر قاسمى، ص 271).
- قاضى عبدالجبار معتزلى (متوفاى 415 هـ.ق) مى گوید:
«اگر برخى از اهل حلّ و عقد کسى را به عنوان امام معرفى کردند، او امام مردم مى گردد و بر بقیه واجب است که امامت او را بپذیرند. از همین رو بیعت نکردن سایر افراد امّت در انعقاد امامت او تأثیرى ندارد; زیرا عقد امامت به مجرّد بیعت اهل حلّ و عقد تمام مى شود...» (مغنى، قاضى عبدالجبار، ص 303، جزء 20، قسم اول)
- ابن تیمیه (متوفاى 728 هـ.ق) مى گوید:
«مقصود از امامت تنها به قدرت و سلطنت حاصل مى گردد و اگر با کسى بیعتى صورت گرفت، این قدرت و سلطنت براى او حاصل شده و او امام مردم است...» (منهاج السنه، ج 1، ص 141)
توضیح: کلیه مدارک فوق از سایت اطلاع رسانی آیتالله مکارم شیرازی اخذ گردیده است.
لازم به ذکر است که برخی از ائمه مذاهب اهل سنت (مانند ابوحنیفه – حنفی) بر این نظرند که اگر مسلمانی در یک گوشهای از دنیا (حتی یک قصبه) از سپاه و دولتی برخوردار شد، حکومت اسلامی تشکیل شده است و بر همهی مسلمانان واجب است که با او بیعت کنند و اگر نکنند باغی و طاغی هستند. (یعنی حکمشان قتل است).
با توجه به نکات فوق معلوم میشود که در همهی مذاهب اسلامی (به غیر از وهابیت که مذهب نبوده و سازمان دستنشاندهی انگلیس است)، به محض آن که اهل حل و عقد (مجتهدین) امکان آن را پیدا کردند که در نقطهای از جهان حکومتی برقرار نموده و بر اساس آرای خود شخصی را به عنوان حاکم برگزینند، وی رهبر، پیشوا و امام کلیهی مسلمین میباشد و بیعت با او بر همگان واجب است.
در جهان هیچ کشور و دولتی به جز جمهوری اسلامی ایران از حکومت اسلامی برخوردار نمیباشد. چرا که بنا به فتوای مسلمانان اهل تشیع و تسنن، با صرف مسلمان بودن ملت، پادشاه یا رئیس دولت، حکومت اسلامی تشکیل نمیگردد. بلکه به حکومتی اسلامی اطلاق میگردد که از حاکم مجتهد و فقیه برخوردار باشد تا احکام اسلامی جاری شود.
در جمهوری اسلامی ایران، اهل حل و عقد (مجتهدین شیعه و سنی) در مجلسی به نام «خبرگان رهبری» جمع شده و حاکم مسلمین را انتخاب میکنند. پس منتخب آنها «رهبر مسلمانان جهان» میباشد.
منبع : x-shobhe
ابتدا دقت فرمایید که اساساً چرا بعد از سی سال، این شبهات مجدد تکرار میگردد و از چه ناحیهای القا و نشر مییابد؟ و از طرح آن چه مقاصدی دنبال میشود؟ چرا که طرح سؤال یا شبهه، همیشه برای فهم پاسخ نمیباشد و اغلب مقاصد دیگری در آن دنبال میشود! به همین دلیل شاهدیم که بیشتر شبهات سیاسی، هم زمان با یک جریان و حتی موضعگیری (خارجی) طرح شده و شیوع مییابد. بدیهی است که توجه به این مهم خود بخش عمدهای از پاسخ است.
البته پیشتر در مورد «ولایت فقیه»، «مرگ بر ضد ولایتفقیه»، «اختلاف نظر برخی از مراجع»، «نظر و جایگاه سایر مذاهب» و ...، پاسخهای مبسوطی درج شده است که اگر کاربران گرامی قبل از ارسال سؤال جستجویی نمایند، بخش عمدهای از سؤالات یا شبهات آنان مرتفع میگردد.
با توجه به مطالب مطروحه در فایلهای فوق، به منظور پرهیز از اطالهی کلام، از توضیح مبسوط مجدد خودداری میگردد و فقط به صورت مختصر یادآوری میگردد:
الف – ابتدا باید معنای «مرگ بر» و ریشهی آن را به خوبی دانست
ب – اما در مورد «ضد»، باید توجه داشت که به هر ناباور و یا حتی مخالفی «ضد» اطلاق نمیشود، که برخی از مراجع یا سایر مسلمانان و مذاهب را در بر بگیرد. «ضد» کسی است که نابودی کسی یا چیزی یا واقعیتی را میخواهد. پس بدیهی است که طرف مقابل نیز نابودی آن را بخواهد، چرا که این تقابل و تضاد، حتماً باید به نابودی یک طرف تمام شود و مصالحه بین آنها محال است. مثلاً کسی که ضد جهل یا ضد فقر یا ضد ظلم است، نمیتواند با آنها وحدت نموده یا مصالحه نماید. همینطور اگر کسی یا سیستمی یا جریانی ضد اسلام، ضد قرآن، ضد ولایت و ... بود، با آن مصالحهای ندارد. پس، چه این «مرگ بر ضد ...» به زبان گفته شود یا نشود، از سوی طرفین به آن عمل میشود و بیان فقط جنبهی شعار و اظهار و بار تبلیغاتی دارد.
هر چند این مبحث نیز قبلاً مبسوط بیان گردیده و در فایلهای فوق قابل مطالعه است، اما جهت تبرک و روشنتر شدن موضوع، به بیان مقام معظم ولی فقیه در این باره مجدد اشاره میگردد:
17/7/1386 – در دیدار با دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان سیاسی فرهنگی:
«... مطالبه کردن با دشمنى کردن فرق دارد. این که ما گفتیم گاهى اوقات معارضهى با مسئولان کشور نشود - که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود - این به معناى انتقاد نکردن نیست؛ به معناى مطالبه نکردن نیست؛ در باره رهبرى هم همین جور است. این برادر عزیزمان میگوید «ضد ولایت فقیه» را معرفى کنید. خوب، «ضد» معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنى پنجه در افکندن، دشمنى کردن؛ نه معتقد نبودن.
اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسى معتقد به کسى نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیهى مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفى است. اعتراض به سیاستهاى اصل 44، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضدیت با رهبرى نیست. دشمنى، نباید کرد».
پس، همانطور که مشهود است، شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» نه تنها سایر مسلمین را شامل نمیگردد و منافاتی با وحدت ندارد، بلکه هر مخالفی را هم شامل نمیگردد. بلکه فقط شامل آنانی است که با مسئلهی «ولایت فقیه» و استقرار آن سر جنگ دارند.
ج - اهل سنت نیز مانند هر انسان عاقل دیگری واقفاند که «وحدت» شرعاً و عقلاً باید حول یک محوری صورت پذیرد و هیچگاه با پراکندگی وحدتی حاصل نمیگردد. و بر اساس فقه خود گواهی میدهند که این «وحدت» باید حول محور امام و ولیامر باشد. (هر چند ممکن است تعریف آنها از امام یا ولیامر متفاوت باشد، اما در اصل آن شکی ندارند). لذا بیعت با ولی امر (در هر گوشهای از دنیا که مستقر شده باشد) را واجب و تخطی کننده از آن را باغی و یاغی میدانند.
البته ممکن است همانگونه که بسیاری از شیعیان از فقه خود اطلاع لازم و کافی ندارند، عدهی زیادی از مسلمانان اهل سنت نیز [به دلیل جهل یا سالوسی و سیاسی بزرگان خود] از فقه خود غافل باشند که آنان برادرانی هستند که باید برای آگاهی آنان با دلسوزی و خلوص کامل تلاش نمود.
منبع : x-shobhe