۲۹ آبان ۹۳ ، ۱۲:۰۱
۱ نظر اشتراک گذاری

نقد و بررسی روایات سب و لعن

متأسفانه تفرقه‌افکنان شیعه برای توجیه رفتارهای ناشایست خویش در توهین و دشنام گویی به مقدسات اهل‌سنت، به روایاتی خاص تمسک می‌کنند، که هرکدام از جهت سند و محتوا جای بحث و گفتگوی بسیاری دارند، ولی این عده بدون توجه به نکات علمی پیرامون این روایات، آنها را وسیله‌ای برای توجیه حرکات و رفتارهای ناشایست خویش قرار داده‌اند.
یکی از روایت معروفی که بعضی از تفرقه افکنان و وحدت‌ستیزان معمولاً به آن تمسک می‌کنند، روایتی از کتاب (رجال کشی) است که در آن آمده است: ( نَحْنُ مَعَاشِرَ بَنِی هَاشِمٍ نَأْمُرُ کِبَارَنَا وَ صِغَارَنَا بِسَبِّهِمَا وَ الْبَرَاءَهِ مِنْهُمَا؛ ما گروه بنی هاشم به کوچک و بزرگمان دستور می‌دهیم که به آن دو دشنام دهند و از آنها برائت بجویند.»(رجال کشی، ص۲۰۷)
اما این روایت از جهت سند و محتوا جای تأمل و گفتگوی بسیار دارد:
۱. سند: اگرچه تفرقه‌افکنان تنها هنگامی به سراغ سندِ روایات می‌روند که یا این روایات با حرف ایشان مخالف باشد و آنها بخواهند آن را رد کنند؛ و یا اینکه روایتی در ظاهر مطابق با رأی و نظر آنها بوده و ‌از جهت سند هم صحیح باشد؛ ولی هنگامی که روایتِ مورد استدلال ایشان ضعیف‌السند باشد، نه تنها به سراغ بررسی سند آن نمی‌روند، بلکه آن را وحی مُنزل جلوه می‌دهند که بررسی و تشکیک در سندِ آن، نوعی تشکیک در ولایتِ اهل‌بیت و مبارزه با تشیع و دین اسلام به شماره می‌آید.
به هرحال درباره سند این روایت باید گفت که سندی فوق‌العاده ضعیف دارد، زیرا در این سند، مجموعه‌ای از افراد غالی و ناشناخته جای گرفته اند. راوی آخر این روایت فردی به نام «نَصْر بن صَبَّاح» است که به غلو معروف بوده است و کشی نیز خود درباره او می‌گوید: «‏ نَصْرُ بْنُ‏ الصَّبَّاحِ‏ وَ کَانَ غَالِیا» (رجال کشی، ص۳۲۲.) همچنین «اسحاق بن محمد بصری» نیز در این سند، متهم به غلو است. روایان دیگر این روایت نیز یا متهم به غلو بوده و یا ناشناخته هستند.
۲. محتوای روایت: محتوای این روایت آن گونه که تفرقه‌افکنان به آن استناد می‌کنند، با آیات قرآن کریم و روایات معتبر اهل‌بیت- علیهم السلام- ‌متعارض است. چنان‌که خداوند متعال خطاب به مؤمنان می‌فرماید:
(وَ لاتَسبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیسبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ کَذَلِک زَینَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ؛ یعنی: [شما مؤمنان] به [معبود] آنان‌که جز خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید تا مبادا آن‌ها [نیز] از روى دشمنى، به‌نادانى خدا را دشنام گویند. ما بدین‌سان براى هر امتى عملشان را زینت دادیم.)
همچنین روایت شده که آن هنگام که امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ صفین آگاه شد که حُجْر‌بن‌عَدِی و عَمْرو‌بن‌حَمِق‌، اهل شام را دشنام می‌دهند و آن‌ها را لعن و نفرین می‌کنند، ضمن بازداشتن ایشان از این عمل، خطاب به آن‌ها فرمود:
(کَرِهْتُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا لَعَّانِینَ شَتَّامِینَ، تَشْتِمُونَ وَ تَبْرَئونَ، وَ لَکِنْ لَوْ وَصَفْتُمْ مَسَاوِئَ أَعْمَالِهِمْ فَقُلْتُمْ مِنْ سِیرَتِهِمْ کَذَا وَ کَذَا وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ کَذَا وَ کَذَا کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ لَوْ قُلْتُمْ مَکَانَ لَعْنِکُمْ إِیاهُمْ وَ بَرَائتِکُمْ مِنْهُمْ: اللَّهُمَّ احْقُنْ دِمَائهُمْ وَ دِمَائنَا وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَینِهِمْ وَ بَینِنَا وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى یعْرِفَ الْحَقَّ مِنْهُمْ مَنْ جَهِلَهُ وَ یرْعَوِی عَنِ الْغَی وَ الْعُدْوَانِ مِنْهُمْ مَنْ لَجَّ بِهِ لَکَانَ أَحَبَّ إِلَیَّ وَ خَیْراً لَکُم‌. یعنی: نمی‌پسندم که از دشنام‌گویان و لعن‌کنندگان باشید و آنان را لعن و ناسزا گویید [که در نتیجه، ایشان نیز شما را ناسزا گویند و از شما بیزاری جویند.] چه‌بهتر است که اعمال ناشایست ایشان را یادآور شوید و بگویید: «ازجملۀ سیرۀ [زشت] آنان چنین‌وچنان است و از اعمال [نادرستـ]ـشان این و آن است.» این بهترین بیان و استدلال است. نیز اگر به‌جای نفرین صرفِ آنان و بیزاری‌جستن از ایشان، چنین بگویید [و دعا کنید]: «خداوندا، جان ‌ما و ایشان را حفظ کن و بین ما و ایشان را اصلاح بگردان و آنان را از گمراهی‌شان نجات ده تا آن‌که حق را نمی‌داند، بشناسد و آن‌که از آن سرپیچی می‌کند، به آن گردن نهد» این را بیشتر دوست دارم و برای شما [نیز] بهتر است.)
همچنین نقل شده که پیامبر بزرگوار اسلام- صلی الله علیه وآله- دربارۀ مشرکان مقتول در جنگ بدر فرمودند:
(لا تَسبوا هَؤُلاءِ فإنَّه لا یخلص إلیهِمْ شیءٌ مِمَّا تَقُولُونَ و تُؤَذون الأحیاءَ ألا أنَّ البَذاءَ لُؤمٌ. یعنی: به این جنازه‌ها دشنام نگویید. چیزی از دشنام شما به این‌ها نمی‌رسد؛ ولی زندگان را اذیت می‌کنید. بدانید که دشنام‌دادن، فرومایگی است.)
از همه‌ اینها هم که بگذریم حتی اگر بحث توصیه به دشنام‌گویی را در این روایت بپذیریم، این توصیه اقتضای بیان علنی آن را نمی‌کند، زیرا هیچ‌گزارشی معتبر و ضعیفی وجود ندارد که اهل‌بیت علیهم السلام در میان عموم و حتی شیعیانشان شروع به دشنام گویی علنی کرده باشند و این نشان می‌دهد موضع اهل‌بیت علیهم‌السلام دراین‌باره آن‌قدر آشکار بوده است که حتی جاعلان روایات نیز نتوانسته‌اند اخباری را دراین‌زمینه جعل کنند و به اهل‌بیت علیهم‌السلام نسبت دهند. از همین رو اگرچه در بعضی روایات نامعتبر و متهم به کذب، شیعیان به تشدید خصومت‌های مذهبی تشویق شده‌اند، جاعلان نتوانسته‌اند بگویند ائمۀ شیعه علیهم‌السلام در جمع مردم یا اصحاب خویش، خلفا را لعن و دشنام علنی کرده‌اند یا شیعیان را به لعن و دشنام علنی خلفا توصیه می‌کردند. حتی روایات ضعیف و نامعتبری که حکایت می‌کنند اهل‌بیت علیهم‌السلام خلفای بعد از پیامبر و خصوصاً عمر و ابوبکر را لعن می‌کردند، همگی بر آن دلالت می‌کند که این لعن‌ها در خلوت و در مقام دعا و مناجات با خداوند بوده است و نه در پیشگاه مردم و در اجتماع. به دیگر سخن، این لعن‌ها در فرض صدور نیز هیچ‌گاه به‌قصد توهین به مقدسات اهل‌سنت و تشدید فضای خصومت مذهبی بین شیعه و سنی بیان نشده است.
افزون بر این گزارش‌های فراوان و صریح دیگری از ائمۀ اطهار علیهم‌السلام وجود دارد که آن بزرگواران ضمنِ توصیۀ شیعیان به متانت در گفتار و رفتار، آن‌ها را از هرگونه گفتارِ توهین‌آمیز بر حذر می‌داشتند. امام‌صادق علیه‌السلام در ضمنِ نامه‌ای مفصل به شیعیان می‌فرماید:
(وَ إِیاکُمْ وَ سَبَ أَعْدَاءِ اللَّهِ حَیثُ یسْمَعُونَکُمْ‌، (فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ‌)، وَ قَدْ ینْبَغِی لَکُمْ أَنْ تَعْلَمُوا حَدَّ سَبِّهِمْ لِلَّهِ کَیفَ هُوَ، إِنَّهُ مَنْ سَبَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ فَقَدِ انْتَهَکَ سَبَّ اللَّهِ‌، وَ مَنْ أَظْلَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنِ اسْتَسَبَّ لِلَّهِ وَ لِأَوْلِیائِهِ‌، فَمَهْلاً مَهْلاً، فَاتَّبِعُوا أَمْرَ اللَّهِ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ. ؛ یعنی: از این بپرهیزید که به دشمنان خدا دشنام دهید آن هنگام که آن‌ها می‌شنوند [یا آن هنگام که از آن‌ها دشنام مى‌شنوید]؛ [چنان‌که خداوند می‌فرماید:] (فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ)(آن‌ها نیز بدون آگاهى به خدا دشنام خواهند داد.) بر شما لازم است که بدانید حد دشنام به خدا کجاست و آن‌ها چگونه به خدا دشنام می‌دهند. قطعاً هرکه به اولیای خدا دشنام دهد، به خدا دشنام داده است و چه‌کسى پیش خدا ستمگرتر است از کسى‌که وسیلۀ دشنام به خدا و اولیای خدا را فراهم سازد. آرام‌آرام از اوامر الهى پیروى کنید و حول و قوه‌اى نیست مگر به خدا.)
در ابتدای این روایت آمده است که اسماعیل‌بن‌جابر گفت:
(امام‌صادق علیه السلام این نامه را به اصحاب خود نوشت و به آن‌ها دستور داد این نامه را به یکدیگر بیاموزند و در آن درنگ کنند و آن را بررسى کرده، به کارش بندند. آن‌ها هم هریک نسخه‌اى از آن را در نمازخانۀ منزل خویش نهاده بودند و هرگاه نمازشان به پایان مى‌رسید، در آن مى‌نگریستند.)
علاوه‌براین، روایات متعدد دیگری از امام‌صادق علیه السلام در نهی از توهین و بدزبانی به اعتقاداتِ اهل‌سنت نقل شده است؛ ازجمله روایت معتبری که امام‌صادق علیه‌السلام خطاب به شیعیان می‌فرماید:
(مَا أَیسَرَ مَا رَضِی بِهِ النَّاسُ عَنْکُمْ‌، کُفُّوا أَلْسِنَتَکُمْ عَنْهُم؛ یعنی: چقدر آسان است آنچه مردم [اهل‌سنت] را از شما خشنود مى‌کند. زبان‌هاى خود را از [بدگویى به‌] آن‌ها نگاه دارید.)
شیخ حر عاملی این روایت را در بابی به نام «بابُ وُجُوبِ کَفِ اللِّسَانِ عَنِ الْمُخَالِفِینَ وَ عَنْ أَئِمَّتِهِمْ مَعَ التَّقِیه» قرار داده است.
البته آیات، روایت و بحث فراوانی در این باره وجود دارد که حقیر آنها را درکتاب «لعن‌های نامقدس» به صورت مفصل آورده‌ام و علاقه‌مندان می‌توانند بحث بیشتر دراین‌باره را در این کتاب که توسط نشر آرما منتشر گردیده است، دنبال کنند.

نویسنده: مهدی مسائلی  منبع: فتن

چاپ این مقاله

نظرات (۱)

  1. علی
    اگر برداشت شما از آیه مبارکه و نفی صحت روایت درست است مولا حسین ع روز عاشورا عبارت ان الدعی ابن الدعی را برای ابن زیاد بکار می برد به نظر شما زنا زاده پسر زنا زاده سب نیست ؟؟در فرازی از زیارت ناحیه حضرت حجت عج میفرماید:السلام علی قتیل الادعیا...این سب نیست؟

    • ۱۰ آبان ۹۷، ۱۸:۳۸
      اولا: در میان معانی وضعی و حقیقی کلمه‌ی «دعی» معنای «زنازاده و ولدالزنا» وجود ندارد. بلکه برخی از معانی این کلمه مانند «انسان پست و فرومایه»، مفهوم عامی دارند و این شمول و گستره‌ی مفهومی‌شان، افرادی را که نسب‌شان نامعلوم است را نیز در بر می‌گیرد. به عبارت دیگر، افرادی که نسب‌شان نامعلوم است نیز جزو مصادیق آن قرار می‌گیرند. لذا کلمه «دعی» هرگز دلالت مطابقی و مستقیم بر معنای زنازاده ندارد و از این‌رو می‌توان گفت که هیچ تصریحی به زنازادگی ابن زیاد در سخن امام وجود ندارد. هر چند این لفظ به خاطر قرائن خارجی و پیش‌فرض‌هایی که در مورد نسب ابن زیاد در ذهن مردم وجود داشت، بر مصداق «حرام زادگی» حمل می‌شد. 

      ثانیا: بر فرض، اگر معنای حقیقی و وضعی «دعی» ولدالزنا می‌بود، باز هم نمی‌شد این‌را فحش و ناسزا تلقی کرد و از آن سوء استفاده نموده و فحاشی و بدعملی خود را با آن توجیه کرد؛ چون امام حسین(علیه‌السلام) درصدد بیان واقعیتی اسفناک بود چراکه اموی‌ها زنازادگی را نسب‌ به حساب می‌آوردند و در صدد قبح‌زدایی از این منکر بودند مثلا ابوسفیان، زیاد را پسر خویش، و معاویه او را برادر خویش معرفی کردند و امام می‌خواست بیان کند که اینان زنازاده هستند نه فرزند شرعی. البته این در صورتی است که فرض کنیم معنای وضعی و مطابقی کلمه «الدعی» در لغت، زنازاده باشد در حالی‌که بیان کردیم این کلمه برای چنین معنایی اصلا وضع نشده است.

      برای اینکه بدانید در خود بیت شیرازی هم در این مورد دعوا و اختلاف شدیدی وجود دارد به این پست مراجعه کنید:

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تجدید کد امنیتی


بسم الله الرحمن الرحیم
در راستای تجمیع فعالیت‌های سایبری علیه تشیع انگلیسی و اسلام آمریکایی
اولین پرتال و شبکه اطلاع‌رسانی با رویکرد معرفی سایت‌ها، وبلاگها و صفحات اجتماعی مرتبط با موضوعات تشیع انگلیسی و اسلام آمریکایی
افتتاح شد.

جنبش مبارزه با تشیع انگلیسی

امام خامنه ای
سید حسن نصرالله
آیت الله مکارم شیرازی
حسن رحیم پور ازغدی
آیت الله محسنی اراکی
حجت الاسلام ناصر رفیعی
دکتر علی اکبر رائفی پور
حجت السلام پناهیان
آیت الله روح الله قرهی